۹۸/۰۶/۲۵
پسر قشنگ امروز آوردم خونه مامان زهرا پیش نیما کلی نیما رو دیدی ذوق کردی با نیما دنبال هم میدویید میگید هیولا هیولا میگید هیول بعد یدفعه خاله مصی اومد انقدر با مزه به خاله گفتی خوبی هیول دیگه عسل مامان کلی از دستت خندیدیم بعد کیک درست کردم و شمع هم روشن کردیم کلی ذوق میکنی فوت میکنی و میگی هورررا ...